متن ترنه های آلبوم عشق است ناصر عبدالهی:
متن ترانه عشق است
گفتم ای عشق بیا تا که بسازی ما را
یا نه ویرانه کنی ساخته ای را
گفتم ای عشق چه بر روز تو آمده امروز
که به تشویش سپردی شب عاشق ها
حیف از آن روز که بی عشق شب آمد
ای عشق کاش خورشید تو آغاز کند فردا را
متن ترانه طعنه ناشنیده
این شفق است یا فلق . مغرب و مشرقم بگو
من به کجا رسیده ام . جان دقایقم بگو
این شفق است یا فلق . مغرب و مشرقم بگو
من به کجا رسیده ام . جان دقایقم بگو
آینه در جواب من باز سکوت میکند
باز مرا چه میشود . ای تو حقایقم بگو
جان همه شوق گشته ام
طعنه نا شنیده را
در همه حال خوب من
با تو موافقم بگو
پاک کن از حافظه ات شور غزلهای مرا
شاعر مرده ام بخوان . گور علائقم بگو
جان همه شوق گشته ام
طعنه نا شنیده را
در همه حال خوب من
با تو موافقم بگو
با من کور و کر ولی واژه به تصویر مکش
منظره های عقل را با من و سابقم بگو
من که هر آنچه داشتم
اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی
اگر که لایقم بگو
من که هر آنچه داشتم
اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی
اگر که لایقم بگو
یا به زوال میروم یا به کمال میرسم
یکسره کن کار مرا.بگو که عاشقم بگو
یا به زوال میروم یا به کمال میرسم
یکسره کن کار مرا . بگو که عاشقم بگو
من به کجا رسیده ام . جان دقایقم بگو
من به کجا رسیده ام . جان دقایقم بگو
متن ترنه زیباست آزادی
تا گل غربت نرویاند بهار از خاک جانم
با خزانت نیز خواهم ساخت . خاک بی خزانم
گر چه خشتی از تو را حتی به رویا هم ندارم
زیر سقف آشنایی ها میخواهم بمانم
بی گمان زیباست آزادی
ولی من چون قناری دوست دارم در قفس باشم
که زیباتر بخوانم
در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش
شعرهایم را به آبیهای دنیا میرسانم
گر تو مجذوب کجا آباد دنیایی
من اما جذبه ای دارم که دنیا را به اینجا میکشانم
نیستی شاعر...
نیتسی شاعر که تا معنای حافظ را بدانی
ور نه بیهوده نمیخواندی به سوی عاقل و دانا
عقل یا احساس . حق با چیست؟
پیش از رفتن . ای خوب
کاش میشد این حقیقت را بدانی یا بدانا
متن ترانه تو ای عشق
جواب سوالم تو باشی اگر
ز دنیا ندارم سوالی دگر
جواب سوالم تو باشی اگر
ز دنیا ندارم سوالی دگر
که من پاسخی چون تو میخواستم
مباد آرزویم از این بیشتر
که من پاسخی چون تو میخواستم
مباد آرزویم از این بیشتر
نشستم به بامی که بامیش نیست
شگفتا دلم میزند باز پر
نفسگیر گردیده آرامشم
خوشا بار دیگر هوی خطر
نشستم به بامی که بامیش نیست
شگفتا دلم میزند باز پر
نفسگیر گردیده آرامشم
خوشا بار دیگر هوای خطر
برا آن است شب تا بخوابم که شر
بزن باز بر زخم من نیشتر
دلم جراتش قطره ای بیش نیست
تو ای عشق او را به دریا ببر
تو ای عشق او را به دریا ببر
تو ای عشق او را به دریا ببر
متن ترنه پیرم اما
بگذارید اگر هم نه بهاری باشم
شاعر سوخته گلهای سخاری باشم
میتوانم که خودم را بسرایم
هر چند نتوانم که همانند قناری باشم
معنی پیر شدن ماندن مردابی نیست
پیرم اما بگذارید که جاری باشم
کاری از پیش نبردم همه عمر
ولی شاید این لحظه نایافته . کاری باشم
همچنان طاقت فرسوده شدن با من نیست
نپسندید که در لحظه شماری باشم
همه درد من این است که میپندارم
دیگر ای دوست من . دوست نداری باشم
مرگ هم عرصه بایسته ای از زندگی است
کاش شایسته این خاکسپاری باشمش
متن ترنه عطر حضور شما
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من، نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال، ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی تو را کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دلخوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟؟
متن ترانه ابر و آفتاب
قطره قطره اگر چه آب شدیم
ابر بودیم و آفتاب شدیم
ساخت ما را همو که میپنداشت
به یکی جرعه اش خراب شدیم
به یکی جرعه اش خراب شدیم
ای مترسک کلاه را بردار
ما کلاغان دگر عقاب شدیم
ما از آسودن و نیاسودن
سنگ زیرین آسیاب شدیم
ای مترسک کلاه را بردار
ما کلاغان دگر عقاب شدیم
ما از آسودن و نیاسودن
سنگ زیرین آسیاب شدیم
قطره قطره اگر چه آب شدیم
ابر بودیم و آفتاب شدیم
ساخت ما را همو که میپنداشت
به یکی جرعه اش خراب شدیم
گوش کن ما خروش و خشم تو را
همچنان کوه بازتاب شدیم
اینکگ این تو که چهره میپوشی
اینک این ما که بی نقاب شدیم
ما که ای زندگی به خاموشیم
هر سوال تو را جواب شدیم
دیگر از جان ما چه میخواهی
ما که با مرگ بی حساب شدیم
ما که با مرگ بی حساب شدیم
ما که با مرگ بی حساب شدیم
قطره قطره اگر چه آب شدیم
ابر بودیم و آفتاب شدیم
ساخت ما را همو که میپنداشت
به یکی جرعه اش خراب شدیم
به یکی جرعه اش خراب شدیم