وقتــے مـے شِڪنمــ
ڪه نگــآهِ تـــ♥ـو اذاטּ لبخنـــد رـا
گفت ـه باشـــد . . .
همهــ با چاے و خُرما افطار مے ڪنند
مَنــ با لَــبخندِ زيباے تـ♥ـو
اين رَمضاטּ را خدا بر مَنــ ببخشايد
ڪه بُتــ پَرستــ شُدمــ
×صـُبح سحـرے نگـآهت رـا میخورمــ و غـروب بـآ لـَبخندت افطـآر میڪنمــ
כوست میدارمش... امآ ...
مـﮯ ترسم بگویم و بگوید: "مرسـﮯ!! "
یا بگوید به این כلیل و آن כلیل כوستم ندارכ ...
یا چمیدانم ...
مثل خیلیها بگوید لیاقتم بیشتر از این حرفاست ...
هر چیز بگوید
جُز
" مـَـن هـم כوسـتـت כارم ... "
כقايقـﮯ تو زندگيت هست که
כلت براﮯ کسـﮯ اونقدر تنگ ميشه که כلت
ميخواد اونو از تو رويات بيرون بکشـﮯ
و توي כنياي واقعـﮯ
با تمام وجوכت بغلش کنـﮯ
منبع:لینکستان کپی رایت/من و عشقم