برای من این ساعتها جور خاصی می گذرند !
نمیدانی
نه تو ،بلكه هیچکس نمیداند .
پشت نبودنهای تو
زمان چه بی رحمانه نبضش میزند
تیک ، تاك
تیک ، تاك
بعد از تو
هیچ چیز آنقدر تکان دهنده نیست .
که حالیام شود
تو هرگز نبوده ای
تمرین تحملش هم كمي برايم کشنده است
نیت فراموش کردن تو را ميكنم
هزار بار تکرار می کنم
نبود
چرا نميفهمي ميگويم ،كسي نبود
نبود
باز یک نفر در درونم لج میکند و با صداي بلند ميگويد : بود
و دلش میخواهد که تو بوده باشی
خدااای من !!!!
حتی نوشتنش هم غمگین ترم میکند
تو ... دیگر ... نیستی