برای مادر خوبم
[31]
مگر كرم ساويز با دستهاي تو ساز نميآيد؟
مگر موهايت مش را نميپذيرند
يا حتّا حنا را؟
دستانت آيا از همان كودكي اين طور نحيف و خشك بودند؟
***
تو زيبائي را
خوشي را
عشق را
تو زندگييت را
فداي باروريي ما كردي
تو مرا بارور كردي
امّا
من
هنوز
بارآور نشدهام.
و فكر هم نميكنم كه تا زنده باشم چيز بهتري جز نيش خاري
[ برايت باشم
***
وقتي كه كلاس اول را ميرفتم
و عصرها را به بازي ميگذراندم وُ شبها را به خاب
صبح يادم ست تو بجاي منِ مشق ننوشته جوش ميزدي
و علارغم قولهاي قبلي
- كه هميشه به خودت ميدادي –
در پيش معلمم رو ميانداختي
- عجبا كه چه مايه رو داشتي
تا هميشه آبروي من باشند
و اَسَفا كه چه اندازه پر روبودم-
***
ميگويند بهشت را زير پاهاي تو ساختهاند
اما
من ميگويم تو صاحب بهشتي
***
تو منظومهي بلند عمرم را
حُسن مطلعي
تو شاه بيت غزل زندگييم هستي
و من در اينجا هدفم شعر گفتن نيست
و نميخاهم با كلماتي مغلق وُ دور از ذهن
روح زلالت را بيازارم
من فقط ميخواهم با ساده ترينِ ِ كلمات
به سلامات بيايم
من فقط ميخواهم عذر تقصير سياه كاريها را
با حروفي سپيد
به پيشگاهت بيارم
تو خودت زيباترين شعر جهاني براي من
و آن لباسهاي سادهي روستايي
كه در برت داري
تو را به عنوان چكيدهي غزلهاي عالم به من معرفي كردهاند
***
من دراول ناراحت بودم كه ميديدم تو دستهايت را ترك خورده
[به حال خودشان رها كرده اي
من در اول ناراحت بودم كه مي ديدم تو موهايت را رنگ وُ
[ رو رفته وُ خاكستري به حال خودشان رها كرده اي
من در اول ناراحت بودم كه مي ديدم تو - با آنكه مي توانستي -
[ دخل و تصرفي در طبيعت نمي كردي
امّا
من حالا ميفهمم كه هر چيزي طبيعيیش زيباست.
***
حرفهايم تمام شد
ولي هنوز چيزي از قلبم باقيست
- تا ابد در آنجا خوش بنشين - %
منبع:لینکستان کپی رایت/عصر جمعه ی پیاده رو