loading...
فرامادرانه
copyright


http://s2.picofile.com/file/7852634515/signbot_1_.gif


این سایت مکانی مناسب برای دسترسی آسان به تمامی مطالبی می باشد که در فضای مجازی ایران قرار دارد.

همچنین وب مستر های محترم می توانند به وسیله ی تبادل لینک و همکاری با سایت copyright وب سایت های خود را شناخته تر کنند.

با آرزوی موفقیت برای تمامی شما عزیزان

می تونید با سیستم تبادل لینک خودکار به آسانی با ما تبادل لینک کنید

و با ارسال کد بنر یا لوگوی خود به این سرویس عضو خانواده ی ما شوید(پر کردن تمام موارد جز تلفن اجباری می باشد)

طراحی لوگو و بنر

baner

 

 

طراحی بنر , لوگو , هدر

 

ارزان تر از همه جا!

باور ندارید با سایر سایت ها مقایسه کنید.

 


برای سفارش و دیدن نمونه کارها


بر روی لوگو کلیک کنید



شماره تماس مدیریت:09378869903

پوریا بازدید : 223 چهارشنبه 09 مرداد 1392 نظرات (0)

 

 

 

 

در بیمارستانی، دو مرد در یک اتاق بستری بودند. مرد کنار پنجره به خاطر بیماری ریوی بعد از ظهرها یک ساعت در تخت می نشست تا مایعات داخل ریه اش خارج شود. اما دومی باید طاق باز می خوابید و اجازه نشستن نداشت.آن دو ساعتها در مورد همسر، خانوادههایشان، شغل، تفریحات و خاطرات دوران سربازی صحبت می کردند. بعد از ظهرها مرد اول در تخت می نشست و روی خود را به پنجره می کرد و هر آنچه را که می دید برای دیگری توصیف می کرد. در آن حال بیمار دوم چشمان خود را می بست و تمام جزئیات دنیای بیرون را پیش روی خود مجسم می کرد.

او با این کار جان تازه ای می گرفت، چرا که دنیای بی روح و کسالت بار او با تکاپو و شور و نشاط فضای بیرون پنجره رنگ زندگی می گرفت.

در یک بعد از ظهر گرم، مرد کنار پنجره از رژه ای بزرگ در خیابان خبر داد. با وجود این کهمرد دوم صدایی نمی شنید، با بستن چشمانش تمام صحنه را آن گونه که هم اتاقیش وصف می کرد پیش رو مجسم می نمود.

روزها و هفته ها به همین صورت سپری شد. یک روز صبح وقتی پرستار به اتاق آمد، با پیکر بی جان مرد کنار پنجره که با آرامش به خواب ابدی فرو رفته بود روبرو شد.

پس از آنکه جسد را به خارج از اتاق منتقل کردند مرد دوم درخواست کرد که تخت اورا به کنار پنجره منتقل کنند. به محض اینکه کنار پنجره قرار گرفت، با شوق فراوان به بیرون نگاه کرد،

اما...

تنها چیزی که دید دیواری بلند و سیمانی بود.

با تعجب به پرستار گفت:جلوی این پنجره که دیواره!!!چرا او منظره بیرون را آن قدر زیبا وصف می کرد؟

پرستار گفت: او که نابینا بود، او حتی نمی توانست این دیوار سیمانی بلند را ببیند. شاید فقط خواسته تو را به زندگی امیدوار کند.


بالاترین لذت در زندگی اینست که علیرغم مشکلات خودتان، سعی کنید دیگران را شاد کنید.

شادی اگر تقسیم شود دوبرابر می شود...

اگر می خواهید خود را ثروتمند احساس کنید ، کافیست تمام نعمتهایتان را، که با پول نمی توان خرید، بشمارید. زمان حال یک هدیه است. پس قدر این هدیه را بدانید.

انسانها سخنان شما را فراموش می کنند.

انسانها عمل شما را فراموش می کنند.

اما آنها هیچگاه فراموش نمی کنند که شما چه احساسی را برایشان به وجود آورده اید.

به یاد داشته باشید: زندگی شمارش نفس های ما نیست، بلکه شمارش لحظاتی است که این نفس ها را می سازند

لینکستان کپی رایت/جورواجور

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
بنر دوستام

درباره ما
موفقیت تو موفقیت ماست "کپی رایت" به "نتورکر" بدل شد چون امروز مردم این ناحیه به "نتورکر" احتیاج دارن
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نحوه ی انتشار مطالب و دسترسی شما به اطلاعات سایتو چطور می بینید؟
    نظرتون راجع به قالب سایت چیه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2720
  • کل نظرات : 619
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 186
  • آی پی امروز : 51
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 2,762
  • باردید دیروز : 124
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,217
  • بازدید ماه : 4,927
  • بازدید سال : 48,871
  • بازدید کلی : 2,121,813
  • کدهای اختصاصی

    دریافت کد آمارگیر سایت

    کمپ خانوادگی کپی رایت

    می تونید با سیستم تبادل لینک خودکار به آسانی با ما تبادل لینک کنید

    و با ارسال کد بنر یا لوگوی خود به این سرویس عضو خانواده ی ما شوید(پر کردن تمام موارد جز تلفن اجباری می باشد)




    copy right

    وبلاگ-کد لوگو و بنر



    copy right


    وبلاگ-کد لوگو و بنر


    copy right


    وبلاگ-کد لوگو و بنر


    وبلاگ-کد لوگو و بنر




    worldmusic


    وبلاگ-کد لوگو و بنر



    وبلاگ-کد لوگو و بنر

    ÊÕæíÑ ÇÓÊÇÊíß

    ÊÕæíÑ ÇÓÊÇÊíß