كودك جلوي گل فروشي ايستاده بود
همكلاسهايش در حالي كه هر يك كادويي نسبتا بزرگ در دست داشتند به او نزديك شدند
يكي رو به كودك پرسيد:((براي روز مادر براي مادرت چه ميخري؟))
كودك لبخندي زد و گفت:((يه شاخه گل رز))
همه خنديدند و زير لب گفتند:(( هه هه مي خواهد براي مادرش گل بخرد))
كودك غمگين شد ولي چيزي نگفت
پس از رفتنه همكلاسي هايش به داخل گل فروشي رفت و با يك شاخه گل رز بيرون آمد
ساعتي بعد كودكي روي سنگ قبري دراز كشيده بود
و اشك ميريخت در حالي كه يك شاخه گل رز در دست داشت
منبع:لینکستان کپی رایت/hasibo