آرزومه که یه لحظه
رو به روی من بایستی
آخه قلبم نگرونه
توی شهری که تو نیستی
تو خیال کن آدمای
همه دنیا توی شهره
توی شهر بی تو اما
دل من با همه قهره!
توی شهری که تو نیستی
همه جا رو غم گرفته
هرکجا رفتی صدام کن
عزیزم دلم گرفته
شدم اون غریبه ای که
تو نباشی نمی ارزه
دارم از نفس میوفتم
مث یک گیاه هرزه
--------------------------------------------------------------------
به نام او ........
توی شهری که تونیستی چکار کنم ....؟؟؟؟؟؟
پیاده رو و قدم زدن را دوست دارم اما ........ با تو .....
توی بالکن ایستادن و به این شهر بزرگ نگاه کردن را دوست دارم اما .....با تو ....
دست خیالم را می گیرم .....
قدم می زنم توی همان پیاده رو ......
روی همان پل .....
ولی نمی دانم چرا سرفه ام می گیرد .....
هوای نبودنت چقدر سنگین است
قرض و دارو . حتی چای هم حالم را خوب نمی کند ......
بودنت چه داشت .........که رفتنت همش را گرفت .....
من دراین شهر شلوغ چه کنم ......
شبها منتظر چه کسی باشم که در خانه ام را بزند .....
و بگوید آی صاحب خانه چای تازه دم داری و.........
بگویم چه آوردی .....
بگوید شعر تازه ..... هوای تازه .....
بدونه تو شمعدانی های من نه
شمعدانی های شهر پژمردند ......
آی با توام .....پشت این گریه ها خالی شدنی در کار نیست ....
کجایی؟
این متن از من به تو .........
-----------------------------------------------------------------
تو از قبله ی من
گرفتی
خدا رو .....
منبع:لینکستان کپی رایت/ستاره ای از آسمان