به نام او .....
دلم خوش نیست
غمگینم
کسی شاید نمیفهمد
کسی شاید نمیداند
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی
عجب احساس زیبایی
تو هم شاید نمیدانی …
-----------------------------------------------
تو هم شاید نمی دانی ......
اصلا چرا باید تو بدانی ؟
تنهایی درد من است
من پای احساس خودم ایستاده ام
من از تو طلبی ندارم
من فقط تو را دوست دارم ....
ولی نبودن هایت آزارم می دهد
بگذار باز هم خیالت برای من باشد و
لبخندت برای .......
من فقط می خواهم گاهی در کافه ای که تو هستی
در پارکی که تو قدم می زنی
شعر هایم را بلند بلند بخوانم و تو گوش کنی
من نمی رنجم که تو جای معشوق شعر های من
معشوق خودت را تصور کنی
من دلم می خواهد در ارتفاعی که
تو نمی توانی در آن نفس بکشی
تنهایی نفس عمیق بکشم
من خسته نمی شوم که شب ها تا صبح
زیر پنجره ی اتاق تو گیتار بزنم
و در نهایت تو رد شوی
و نگاهی هم نکنی .....
من پای احساس خودم ایستاده ام
حتی اگر تو سهم دیگر باشی .....
این متن از من به تو ......
-------------------------------------
این روزا حالم بد حالیه
تو ام که از این نبودن هایت
کوتاه نمی آیی
لینکستان کپی رایت/ستاره ای از آسمان
به قلم:فاطمه قهرمانی