من که تسبیح نبودم, تو مرا چرخانـــــــــــدی
مشت بر مهره ی تنهایی من پیچانــــــــــدی
مهر دستان تو دنبال دعایی می گشــــــــــــت
بارها دور زدی ذهن مرا گردانــــــــــــــدی
ذکرها گفتی و بر گفته ی خود خندیـــــــــــدی
از همین نغمه ی تاریک دلم تومرا ترساندی
بر لبت نام خدا بود, خدا شاهد ماســــــــــــــت
بر لبت نام خدا بود و مرا رقصانــــــــــــدی
دست ویران گر تو عادت چرخیدن داشـــــــت
عادتت را به غلط چرخه ی ایمان خوانـــدی
قلب صد پاره ی من مهره ی صد دانه نــــــبود
تو ولی گشتی و این گمشده را لرزانــــــدی
توفیقی جمع کن, رشته ی ایمان دلم پاره شدست
من که تسبیح نبودم, تو چرا چرخانــــــدی؟
لینکستان کپی رایت/