[34]
چشم بد دورت، اي يار عزيز
من بگردم دورت،
از چه سبب
اين چنين تنها
اين چنين محزوني
از چه رو
گَرد غم را گِردت دعوت كردي
تو كه گل از رويت رنگ گرفت
و به صف بودند بويت را
و بهار
در پناه تو به ديدار زمستان ميرفت
تو كه هر جا
هر دم
ُنقل مجلس بودي
و حرفت
نَقل هر محفل بود
تو چرا تنهايي
بيرنگي
بي بويي
***
من بگردم دورت
چشم بد
تا هستي
تا ابد
دورت
دورت
دورت%
منبع:لینکستان کپی رایت/عصر جمعه ی پیاده رو